s.t.ys.t.y، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

دختر گلم

سلام به شما

لطفأ بدون نظر از وبلاگم خارج نشی ناراحت میشم  با نظر دادن خوشحالم کنید

مادر

کودکی که آماده تولد بود، نزد خداوند رفت و از او پرسید:«می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام. او از تو نگهداری خواهد کرد.اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه : اما اینجا در بهشت، من هیچ کار جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند خداوند لبخند زد «فرشته تو برایت آواز می خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود. کودک ادامه داد : من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها ر...
24 آبان 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر گلم می باشد